12 ماهگی و رفتن به هفشجان
کاش میشد لحظه لحظه زندگیتو عکس و فیلم گرفت.دلم برا ثانیه ثانیه روزای که داریم با هم میگذرونیم تنگ میشه.واسه 4 دست و پا رفتنت .واسه اینکه هر جا مامان میره میای دنبالش .اگه پیدام نکنی میشینی گریه میکنی. برا ریخت و پاش کردنت برا بلند شدنت .دوست دارم همینجور کوچیک بمونی که بیای تو بغل من بخوابی. رو پاهای من.الهی مامان فدای چال رو صورتت بشه که به مامانت رفتی. از وقتی خدا شما رو بهم داده زندگی مامان و بابا و 180 درجه تغیر دادی.خدایا خودت میدونی به خاطر وجود پسرم هر روز چقدر ازت تشکر میکنم .خدایا شکرت.بوس تو خونه ای که مستاجر بودیم مثل اینکه صاحب خونه با این که قرار داد داشتیم خونه رو فروخته بود خلاصه مجبور بودیم از این خونه ها بریم.ای خدا...
نویسنده :
مامان ندا
15:06