گل باباشگل باباش، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

نی نی مامانیش

12 ماهگی و رفتن به هفشجان

کاش میشد لحظه لحظه زندگیتو عکس و فیلم گرفت.دلم برا ثانیه ثانیه روزای  که داریم با هم میگذرونیم تنگ میشه.واسه 4 دست و پا رفتنت .واسه اینکه هر جا مامان میره میای دنبالش .اگه پیدام نکنی میشینی گریه میکنی. برا ریخت و پاش کردنت برا بلند شدنت .دوست دارم همینجور کوچیک بمونی که بیای تو بغل من بخوابی. رو پاهای من.الهی مامان فدای چال رو صورتت بشه که به مامانت رفتی. از وقتی خدا شما رو بهم داده زندگی مامان و بابا و 180 درجه تغیر دادی.خدایا خودت میدونی به خاطر وجود پسرم هر روز چقدر ازت تشکر میکنم .خدایا شکرت.بوس تو خونه ای که مستاجر بودیم مثل اینکه صاحب خونه با این که قرار داد داشتیم خونه رو فروخته بود خلاصه مجبور بودیم از این خونه ها بریم.ای خدا...
24 مهر 1393

11 ماهگی و عروسی عمه زهرا و اولین دندون سامیار

سلام پسرم. قربونت برم که هنوز دندون در نیوردی . عروسی عمه زهرا 3 شهریوره رشته . ما از 4 شنبه راه افتادیم چون شما تو راه اذیت میشدید هی 2 ساعت به 2 ساعت وایمیسادیم یه استراحتی میکردیم.نهارو طاق بستان خوردیم .دنده کباب .خیلی خوشمزه بودو چسبید. اونجا کلی گربه بود و شما با گربه ا دوست شده بودی و میخواستی بری دست بزنی به گربه ها. قربونت برم. بعد از استراحت تو کرمانشاه رفتیم همدان 2 روز همدان بودیم.هتل ازادی.یعنی بگم اونجا چقدر خوش گذشت کم گفتم .عالی بود .عالیییییییی.شما هم که 4 دست و پا همه جا میچرخیدی.بعضی وقتها هم از تخت یا کمد کمک میگرفتی وایمیسادی رو پاهات.گنجنامه رفتیم  و شما اولین تلکابینتو تو همدان رفتی مامان که از ارتفاع میترسه...
24 مهر 1393
1